کد مطلب:318483 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:261

امام خمینی و نقش وی در تحولات سیاسی - اجتماعی ایران
برای تبیین نقش امام خمینی در تحوّلات سیاسی - اجتماعی ایران، به شرح حال اجمالی وی می پردازیم:



امام خمینی در 20جمادی الثانی 1320 ه .ق. برابر با اوّل مهر سال 1281 ه .ش در شهر خمین متولّد شد. نامش را روح الله گذاشتند. پدرش سیّد مصطفی مردی روحانی و دانشمند بود. وی در ذی حجّه 1320 ه .ق در بین راه خمین - اراك مورد سوء قصد برخی از اشرار واقع گردید و بر اثر اصابت چند گلوله در 47 سالگی شهید شد.



مادر امام، هاجر نام داشت هاجر از خاندان روحانی بود كه پدر، عموها و دایی های آن مرحومه هم، همگی اهل علم و مورد احترام مردم خمین بودند. هر چند چراغ عمر پدر روح الله خیلی زود به خاموشی گرایید، اما پس از شهادت سیّد مصطفی خواهر ایشان خانم صاحبه، به خانه شهید سیّد مصطفی رفت و به اتفاق هاجر خانم، سرپرستی كودكان خردسال او را عهده دار شد، روح الله از 6 ماهگی تحت سرپرستی و تربیت مادر و عمّه اش قرار گرفت.(1)



آغاز تحصیلات امام خمینی رحمه الله



روح الله كه دارای هوش و استعداد زیادی بود، از اوان طفولیّت شروع به تحصیل كرد و در همان منزل پدری خود نزد معلّمی به نام میرزا محمود به خواندن و نوشتن مشغول شد، سپس به مكتب خانه رفت و پیش ملّا ابوالقاسم به تحصیل پرداخت و همچنین نزد استاد دیگری به نام شیخ جعفر مشغول آموختن شد و آن گاه به مدرسه ای جدید كه تازه تأسیس شده بود رفت و نزد شخصی به نام آقا حمزه محلّاتی به تمرین و تعلّمخط مشغول گردید.



خلاصه، قبل از این كه 15 سال را پشت سر بگذارد، تحصیلات فارسی آن زمان را تمام كرد. سپس در محضر برادرش آیت الله پسندیده، صرف و نحو و منطق را آغاز نمود و تا سال 1338 ه.ق به تحصیل مقدّمات نزد ایشان ادامه داد و آنگاه قرار شدكه برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه اصفهان برود ولی نغمه دل انگیز حوزه علمیه اراك كه رونق به سزائی داشت و تحت مدیریت حاج شیخ عبدالكریم حائری بود، ایشان را شیفته خود كرد.(2)



امام، در سال 1339 ه.ق وارد حوزه علمیه اراك شدند و نزد شیخ محمّدگلپایگانی به آموختن منطق و نزد آقا عباس اراكی به آموختن شرح لمعه پرداختند.(3)



هجرت امام از اراك به قم



اندكی پس از هجرت آیت الله حائری از اراك به قم (1340 ه.ق) امام خمینی نیز رهسپار حوزه علمیه قم شدند و به سرعت مراحل تحصیلات تكمیلی علوم حوزوی را نزد اساتید حوزه علمیه قم طیّ نمودند، كه می توان از فراگرفتن تتمه كتاب مطوّل (در علم معانی و بیان) نزد آقا میرزا علی ادیب تهرانی و تكمیل دروس سطح نزد آیت الله سیّد محمّدتقی خوانساری و بیشتر نزد آیت الله سیّد علی یثربی كاشانی و دروس خارج فقه و اصول پیش آیت الله حائری نامبرد. همزمان با فراگیری فقه و اصول، ریاضیات و هیئت و فلسفه رانزد حاج سیّد ابوالحسن رفیعی قزوینی و ادامه همین دروس به علاوه علوم معنوی و عرفانی را نزد آقامیرزا علی اكبر حكمی یزدی، عروض و قوافی و فلسفه اسلامی و فلسفه غرب را نزد آقا شیخ محمدرضا مسجد شاهی اصفهانی و اخلاق و عرفان را در محضر آیت الله حاج میرزا جواد ملكی تبریزی و عالی ترین سطوح عرفان نظری و عملی را به مدت 6 سال در محضر آیت الله آقامیرزا محمدعلی شاه آبادی تحصیل كردند.(4)



تلاش امام برای آوردن آیت الله بروجردی به قم



بعد از رحلت آیت الله حائری در سال 1315 ه .ش، آیات عظام سیّدمحمّد حجّت، سیّد محمدتقی خوانساری و سیّد صدرالدین صدر، مسئولیت اداره حوزه علمیه قم را به عهده گرفتند. در این زمان امام خمینی از چهره های سرشناس و مدرّسان به نام حوزه علمیه قم بودند. فقهای ثلاثه تا سال 1324 ه .ش كه، آیت الله بروجردی به واسطه عارضه كسالت، از بروجرد به قصد معالجه به تهران عزیمت كرد، حوزه علمیه قم را اداره كردند.(5) در این سال وقتی آیت الله بروجردی برای معالجه به بیمارستان فیروزآبادی شهر ری آمده بودند، جمعی از اساتید بزرگ حوزه كه در رأس آنها حاج آقا روح الله قرار داشت، از وی دعوت به عمل آوردند كه برای اداره حوزه علمیه قم به این شهر بیایند تا حوزه دارای مسئول واحدی شود. پس از چند جلسه گفتگو، آیت الله بروجردی كه مرجع تقلید بسیاری از شیعیان بود، با این درخواست موافقت نمودند و به قم هجرت كردند. بعد از مدّتی آیت الله بروجردی مرجع مطلق جهان تشیّع گردیدند و حوزه علمیه قم، رونق فوق العاده ای یافت.



حاج آقا روح الله با این كه خودش فقه و اصول تدریس می نمودند و فقیه برجسته ای بودند، برای تقویت موقعیّت و كلاس های آیت الله بروجردی، در كلاسهای ایشان شركت می كردند. آیت الله بروجردی هم برای حاج آقا روح الله احترام ویژه ای قائل بودند و در اكثر مجالس ایشان را نزد خود جای می دادند.(6)



ازدواج امام



ایشان در سال 1308 ه.ش با خدیجه خانم دختر حجت الاسلام ثقفی ازدواج كردند.(7) ثمره این ازدواج دو پسر و 3 دختر بود.



امام، بعد از رحلت آیت الله بروجردی



در سال 1340 ه.ش دو حادثه ناگوار درایران اتفاق افتاد:



1- در دهم فروردین، آیت الله بروجردی رحلت كرد. 2- در اسفند همین سال آیت الله كاشانی وفات یافت.



به دنبال درگذشت این دو بزرگوار رژیم پهلوی تصوّر كرد كه دیگر مانعی بر سر راه اهداف شوم او وجود ندارد، لذا لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی كه به موجب آن شرط مسلمان بودن، سوگند به قرآن و مرد بودن انتخاب كنندگان و كاندیداها تغییر می یافت، در 16 مهرماه 1341 ه .ش به تصویب كابینه امیر اسدالله علم رسید. آزادی انتخابات زنان پوششی برای مخفی نگهداشتن هدفهای دیگر بود. حذف و تغییر دو شرط اوّل به منظور قانونی كردن حضور عناصر بهایی در مصادر امور كشور بود.(8)



به دنبال اعلام تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی در جراید عصر تهران، امام خمینی بی درنگ علمای طراز اوّل قم را به نشست و گفتگو پیرامون این مسأله دعوت نمودند. جلسه ای با حضور آیات عظام گلپایگانی، شریعمتداری وامام خمینی در منزل آیت الله شیخ مرتضی حائری تشكیل گردید. دراین جلسه تصمیمات ذیل اتّخاذ شد:



1- طی تلگرافی به شاه مخالفت علماء را با تصویبنامه مذكور اعلام داشته، لغو فوری آن درخواست گردد. 2- طیّ نامه و پیغام به علمای تهران و شهرستانها، جریان تصویبنامه و خطراتی كه برای اسلام و ملّت ایران در بر دارد، بازگو شود و برای مقابله و مبارزه با آن از آنان هم دعوت به عمل آید. 3- هرهفته یكبار و در صورت لزوم بیشتر، جلسه مشاوره و تبادل نظر میان علمای قم برقرار گردد و دركوشش ها و فعالیت هایی كه به منظور مبارزه با تصویبنامه انجام می پذیرد، باوحدت و اتفاق كامل آنان همراه باشد.(9)



بالاخره پس از كشمكشهای زیاد میان رژیم شاه و علماء و دررأس آنها امام، روز شنبه دهم آذر ماه 1341 ه.ش، عَلَم در مصاحبه ای لغو تصویبنامه را توسّط هیأت دولت اعلام كرد و آن را غیر قابلاجراء دانست.(10)



انقلاب سفید شاه



در 19 دی ماه 1341 ه.ش شاه به طور رسمی اعلام كرد كه می خواهد اصول 6 گانه ای را به رفراندوم بگذارد و بعداً آن را «انقلاب سفید» نامید.(11) انقلاب سفید شاه مشتمل بر 6 اصل بود كه این اصول عبارتند از: 1- الغای رژیم ارباب و رعیّتی 2- ملّی كردن جنگل ها 3- فروش سهام كارخانه های دولتی 4- سهیم كردن كارگران در منافع تولیدی و صنعتی 5- لایحه اصلاح قانون انتخابات 6- ایجاد سپاه دانش.(12)



امام خمینی با اعلام رفراندم از طرف شاه با علما و مقامات برجسته روحانی به گفتگو نشستند و با آنها به مشورت و رایزنی پرداخت و لزوم مقابله و مبارزه فوری با آن را یادآور شدند.(13) در این نشست تصمیم گرفته شد تا با شاه مذاكره و هدف او را جویا شوند. پیغامهای طرفین (شاه و علماء) به وسیله اعزام نمایندگان برای مذاكره در چند مرحله ردّ و بدل شد. محمدرضا شاه در ملاقات با آیت الله كمالوند تهدید كرده بود كه اصلاحات به هر قیمتی ولو با خونریزی و خراب كردن مسجدها انجام خواهد شد.



در نشست بعدی علمای قم، امام خمینی خواهان تحریم رسمی رفراندُم شاه بودند، ولی محافظه كارانِ حاضر در جلسه، مبارزه در چنین شرایطی را مقابله «مشت با درفش» دانسته و بی ثمر خواندند! سرانجام به واسطه اصرار امام خمینی قرار شد، مراجع و علما مخالفت با رفراندُم را صریحاً اعلام كنند و شركت در آن را تحریم نمایند. امام خمینی، بیانیّه ای كوبنده، در دوم بهمن سال 1341 ه.ش صادر نمود. به دنبال آن بازار تهران تعطیل گردید و مأموران شاه به تجمّع مردم حمله كردند. در آستانه رفراندُم تحمیلی، ابعاد مخالفت مردم گسترش یافت. شاه برای كاهش مخالفتها در 4 بهمن عازم قم گردید.(14) امام خمینی از قبل، با پیشنهاد استقبال مقامات روحانی از شاه به شدّت مخالفت كرد و حتّی خروج از منازل و مدارس را در روز ورود شاه به قم تحریم نمود. به دنبال این تحریم، نه تنها روحانیون و مردم قم، بلكه تولیت آستانه حضرت معصومه كه مهمترین منصب حكومتی تلقّی می گردید هم به استقبال شاه نرفت و به همین جهت از سمت خود معزول گردید.(15) شاه در قم نطق زننده ای علیه روحانیّت ایراد كرد.(16)



ششم بهمن 1341 ه.ش و تصویب لوایح 6 گانه



در این روز پای صندوق های رأی، جز عدّه ای از گماشتگان «ساواك» كسی دیده نمی شد و محل استقرار صندوق های رأی، خلوت بود. خیابان از مردم تهی و از تانك و توپ و سربازان و مأموران مسلّح پر بود.(17)



آری، یك رفراندوم قلّابیو مضحك و بدون استقبال مردم برگزار شد و عدم استقبال مردم از این رفراندوم نشانگر، مخالفت مردم با شاه و طرفداری آنها از امام خمینی و روحانیّت بود. با این وجود، وسایل ارتباط جمعی شاه، در روز 7 بهمن اعلام كردند، اصول پیشنهادی شاهنشاه با استقبال مواجه شد.(18)



رسانه های رژیم پهلوی با پخش مكرّر تلگرافهای تبریك مقامات آمریكا و دولتهای اروپایی، كوشش می كردند تا رسوایی عدم مشاركت مردم در رفراندوم را مخفی نگاه دارند. امام خمینی نیز با سخنرانیها و بیانیّه های خود، به افشاگری خود ادامه می داد. بالاخره با پیشنهاد امام خمینی عید باستانی نوروز سال 1342 در اعتراض به اقدامات رژیم پهلوی تحریم گردید.(19)



در دوم فروردین سال 1342 ه .ش كه مصادف با شهادت امام جعفرصادق علیه السلام بود، در فیضیّه، مجلس سوگواری منعقد شد و این مجلس توسّط مزدوران پهلوی به خاك و خون كشیده شد. متعاقب آن امام خمینی، اعلامیه شدید الّلحنی تحت عنوان شاه دوستی یعنی غارتگری صادر نمودند.



13 خرداد 1342، (دهم محرم 1383)



امام خمینی در عصر همین روز، سخنرانی كوبنده، محكم و تاریخی خویش را در مدرسه فیضیه علیه محمدرضا شاه ایراد نمود.(20)



امام خمینی در این سخنرانی كه عبارات و كلمات آن برای همه قابل درك و فهم بود، شاه را مستقیماً مورد خطاب قرار داد و اُبهّت كاذب او را شكست و رسالت تاریخی خویش را به بهترین نحو، انجام داد. ایشان با شدیدترین حملات، در مقابل شاه پهلوی قرار گرفت.



ترس و وحشتی كه در بین مردم از شاه و ساواك وجود داشت، تا حدود زیادی از بین رفت. در كلمات خطابی امام خمینی، شاه از آن مقام خیالی و تصوّری و اعلیحضرتی پایین كشیده شد.(21)



15 خرداد 1342 ه.ش



سخنان تاریخی و كوبنده امام خمینی بلافاصله، توسط ساواك و شهربانی به تهران گزارش شد. به دستور شاه پهلوی، ساواك مأمور دستگیری امام گردید. ساعت 3 بامداد 15 خرداد، مزدوران ساواك با هجوم به منزل امام، ایشان را دستگیر و به تهران منتقل كردند.



خبردستگیری مرجع تقلید مردم، به سرعت در قم و سپس در تهران و شهرهای دیگر منتشر شد. مردم قم با ریختن به خیابانها نسبت به دستگیری امام اعتراض كرده و راهپیمایی نمودند.



پلیس برای متفرّق كردن مردم ابتدا به تیراندازی هوایی پرداخت، امّا مردم خشمگین به مأموران شاه حمله نموده و در همان دقایق اوّلیه، معاون شهربانی را كشتند؛ یك كامیون ارتش را به آتش كشیدند . تیراندازی به سوی مردم آغاز گردید و تعدادی از مردم بی دفاع به قتل رسیدند. گلوله باران مردم تا عصر ادامه داشت و سرانجام با وارد شدن ارتش در قضیّه و استقرار تانكها در شهر و به پرواز در آوردن هواپیماها و شكستن دیوار صوتی توسط آنها برای ارعاب مردم به طور موقّت قضیّه فیصله داده شد.



كشاورزان كفن پوش ورامین، دهقانان كن و مردم جماران به طرف تهران حركت كردند و انبوه جمعیت اعمّ از بازاریان، بارفروشان، دانشگاهیان و قشرهای دیگر، شعار «یا مرگ یا خمینی» و «مرگ بر شاه» می دادند. محمدرضا شاه پهلوی، تظاهر كنندگان را به خاك و خون كشید و فاجعه 15 خرداد 42 به وجود آمد. همزمان با به خاك و خون كشیدن تظاهرات تهران، كشتارهای فجیعی در قم، شیراز، مشهد و تبریز و دیگر شهرستانها توسّط جنایتكاران شاه به وقوع پیوست.(22)



15 خرداد 1342 در تاریخ معاصر ایران نقطه عطفی محسوب می شود و بیانگر این واقعیت است كه پیوند عمیقی میان امام و مردم وجود داشت؛ مردمی كه به خاطر دستگیری امام، سر از پا نمی شناختند و خود را آماج گلوله های مرگبار شاه قرار می دادند و آزادی امام را خواستار بودند. فاجعه این روز نشان داد كه دیگر بین شاه و ملّت شكاف عیمقی ایجاد شده است و ملّت ایران از این به بعد شاه را از خود نمی دانند، بلكه او را آلت دست آمریكا و جهان غرب تلقّی می كنند.



شاه با ارتكاب این جنایت وحشتناك، به طوركلی پایگاه مردمی خود را از دست داد و شمارش معكوس سقوط سلسله پهلوی آغاز گشت.



امام در تهران



در ساعت 3 نیمه شب (سحرگاه پانزده خرداد 42) مأموران شاه، امام را دستگیر و به تهران برده و در بازداشتگاه باشگاه افسران تهران زندانی نمودند و غروب آن روز به زندان قصر انتقال دادند. ایشان پس از 19 روز حبس در زندان قصر، به زندانی در پادگان نظامی عشرت آباد انتقال داده شد. امام در سلول انفرادی پادگان عشرت آباد هم از فرصت استفاده كرده و به مطالعه كتابهای تاریخ معاصر و از جمله تاریخ مشروطیت ایران، و كتابی از آثار جواهر لعل نهرو پرداخت.(23)



آزادی نسبی امام



روز جمعه 12 ربیع الاول 1383 ه.ق مطابق با 11 مرداد ماه 1342 ه.ش امام از زندان پادگان عشرت آباد، آزاد و به «داودیّه» انتقال یافتند و در خانه ای كه مربوط به ساواك بود، اقامت گزیدند.(24) مردم تهران به محض اطّلاع از انتقال رهبر، به طرف داودیّه سرازیر شدند. ساعاتی از ازدحام جمعیت نگذشت كه حكومت پهلوی ناگزیر از پراكندن مردم و محاصره علنی منزل، توسّط نیروهای نظامی شد. عصر 11 مرداد، روزنامه های مزدور حكومت، خبری جعلی را مبنی بر تفاهم مراجع تقلید با مقامات دولتی منتشر كردند. علمای بزرگ با انتشار بیانیّه هایی هرگونه تفاهم را تكذیب نمودند.



بعد از این وقایع امام، تحت الحفظ مأموران شاه به منزلی واقع در قیطریه تهران انتقال یافت و تا روز آزادی و بازگشت به قم در 18 فروردین ماه 1343 ه.ش در همین محل محاصره شده، اقامت داشتند. در شامگاه 18فروردین ماه 1343ه.ش. امام آزاد و به قم انتقال یافت و مردم قم به شادمانی پرداختند.(25)



قیام امام خمینی علیه كاپیتولاسیون و تبعید به تركیه



قانون كاپیتولاسیون یا حق قضاوت كنسولی، برای نظامیان آمریكایی در مهر 1343 تصویب شد. امام برای افشای این توطئه، تصمیم گرفت كه در تاریخ معیّنی سخنرانی كند و روز چهارم آبان را كه مصادف با ولادت حضرت فاطمه علیها السلام بود، برای این سخنرانی معیّن و اعلام كرد كه همزمان رژیم برای برگزاری با شكوه تر جشن چهارم آبان روز تولد شاه می كوشید. امام در ساعت 30/8 صبح 4 آبان سخنرانی تاریخی خویش را شروع نمودند و بعد از شرح قانون كاپیتولاسیون، نتایج سیاسی - اجتماعی آن را تبیین نمودند. پس از این سخنرانی، اعلامیّه ای هم منتشر كرد و كاپیتولاسیون را سند بردگی مردم ایران معرّفی نمود.



سخنرانی و اعلامیه امام، بازتاب گسترده ای در سراسر ایران داشت و به همین جهت در شب 13 آبان 1343، امام را دستگیر و به كشور تركیه تبعید كردند.(26)



دوران تبعید امام در تركیه بسیار سخت و طاقت فرسا بود. ایشان حتّی از پوشیدن لباس روحانیت در آنجا ممنوع شده بود، اما هیچ یك از این فشارها نتوانست امام را وادار به سازش كند. امام در تركیه تحت مراقبت مستقیم مأموران اعزامی حكومت ایران و نیروهای امنیّتی دولت تركیه قرار داشت و امكان هر گونه فعالیّت سیاسی از ایشان سلب شده بود.(27)



تبعید امام از تركیه به عراق



در 13 مهرماه 1344 ساواك امام را از تركیه به عراق تبعید كرد.(28) امام خمینی بعد از ورود به بغداد، برای زیارت مضجع ائمه علیهم السلام به شهرهای كاظمین، سامرّا و كربلا عزیمت كرد و یك هفته بعد به نجف رفت. ایشان سلسله درسهای خارج فقه خود را در آبان 1344ه.ش در نجف شروع كرد. از طرفی، امام خمینی از آغاز ورود به نجف با ارسال نامه ها و پیكهایی به ایران، ارتباط خود را با مبارزان حفظ كرد و آنان را در هر مناسبتی به پایداری در پیگیری اهداف قیام 15خرداد فرامی خواند.(29)



امام خمینی در بهمن ماه 1348 سلسله درسهای خود را درباره حكومت اسلامی یا ولایت فقیه آغاز نمود. انتشار مجموعه این درسها در قالب كتابی تحت عنوان «ولایت فقیه» یا «حكومت اسلامی» در ایران و عراق و لبنان و در ایّام حجّ، روح تازه ای به مبارزه می داد. در این كتاب دورنمای مبارزه و اهداف نهضت، ترسیم و مبانی فقهی و اصولی و عقلی حكومت اسلامی از زبان امام خمینی ارائه شده بود.(30)



واقعه 19 دی 1356ه.ش در قم



اعتراض به مقاله توهین آمیز روزنامه اطلاعات علیه امام، به قیام 19 دی قم منجر گردید كه در آن جمعی از طلّاب به خاك و خون كشیده شدند. برگزاری مراسم سوم، هفتم و چهلم های پیاپی در بزرگداشت خاطره شهیدان در تبریز، یزد، جهرم و شیراز، اصفهان و تهران، قیامهایی مكرّر به وجود آورد.



جایگزینی جمشید آموزگار، به جای هویدا به نخست وزیری، كمكی به حل بحران رژیم، ننمود. بعد هم جعفر شریف امامی با شعار «دولت آشتی ملی» به نخست وزیری رسید. او نیز نتوانست مبارزات مردم را متوقف كند. در زمان نخست وزیری وی كشتار 17 شهریور در تهران اتفاق افتاد و حكومت نظامی در تهران و 11 شهر بزرگ ایران برای مدّتی نامحدود برقرار شد.



از روش های مبارزاتی امام، دعوت مردم به اعتصاب و گسترش آن بود. اعتصابهای سراسری، در ماههای پایانی عمر رژیم شاه به وزارتخانه ها و ادارات و مراكز نظامی كشیده شد و ضربه نهایی را اعتصاب كاركنان شركت نفت و بانكها و مراكز حساس دولتی وارد كرد.(31)



هجرت امام ازعراق به فرانسه



در 15 مهر 1357 ه .ش امام خمینی و همراهانش از عراق به پاریس عزیمت كردند. امام بعد از چند روز اقامت در پاریس به مكانی در حومه شهر پاریس به نام «نوفل لوشاتو» نقل مكان نمودند. امام در نوفل لوشاتو در مدّت اقامت حدوداً چهار ماهه اش ضمن مصاحبه با خبرنگاران مطبوعات و شبكه های تلویزیونی و دیدار با شخصیّتهای مختلف جهانی و تماس تلفنی با طرفدارانشان در ایران، ملّت را برای ادامه مبارزه تا سقوط شاه ترغیب می كردند و تكیه كلامشان این بود كه «شاه باید برود». و سرانجام در 26 دی ماه 1357 ه .ش شاه ایران را ترك كرد و به مصر رفت.(32)



بازگشت امام به میهن



امام خمینی در 12 بهمن ماه 1357 ه.ش وارد ایران شد و سخنرانی تاریخی خود را در بهشت زهرا ایراد فرمودند. در 16 بهمن، مهندس بازرگان را به عنوان رئیس دولت موقّت تعیین نمودند. روز19 بهمن پرسنل نیروی هوایی با امام بیعت كردند. روز 20 بهمن همافران در مهمّ ترین پایگاه هوایی تهران قیام كردند. روز 21 بهمن، پایگاههای پلیس و مراكز دولتی توسط مردم سقوط كردند و كودتای نظامی بختیار نیز شكست خورد. در روز 22 بهمن انقلاب اسلامی ایران به پیروزی كامل رسید و دولت بختیار نیز طعم تلخ شكسترا تجربه كرد.(33)



تحلیل قیام امام خمینی



امام خمینی در جهان تشیّع و در تاریخ مرجعیّت شیعه تنها كسی است كه، توانسته است با تبیین تئوریك حكومتی اسلام، نظامی را ساقط و نظام حكومتی نوینی را جایگزین آن كند. از این لحاظ ایشان موفق ترین شاگرد مكتب آیت الله حائری محسوب می شود. هنر بزرگ وی ترسیم حكومت اسلامی به لحاظ نظری و تشكیل و سپس اداره این حكومت به لحاظ عملی بود.



امام خمینی با مطرح كردن «ولایت فقیه» حكومت را در زمان غیبت امام دوازدهم(عج) از آن فقیه جامع الشّرایط عادل می داند. ایشان با تلفیق «جمهوریّت» و «اسلامیّت» نظامی را به وجود آورد كه در عین پایبندی به ارزشهای اسلامی، از تجارب مثبت بشری نیز بهره می گیرد یعنی این نظام طوری طرّاحی شده است كه قوای 3 گانه مجریّه و مقنّنه و قضائیّه تحت اشراف ولی فقیه، به وظایف خودعمل می كنند و این نظام، مبتنی بر خواست و اراده مردم است؛ یعنی قوه مجریّه و مقنّنه با رأی مستقیم مردم و رهبری نیز، با یك واسطه (مجلس خبرگان) توسط مردم انتخاب می شود.



برای این كه قوانین مصوّب در مجلس با موازین شرع و قانون اساسی منطبق باشد و برخلاف این دو نباشد، نهاد «شورای نگهبان» پیش بینی شده است و همچنین امام خمینی بعداً «مجمع تشخیص مصلحت نظام» را به وجود آورد كه وظیفه اصلی آن رفع اختلاف، بین مجلس و شورای نگهبان می باشد. تشكیل این مجمع نشانگر پویایی فقه شیعه است یعنی فقه شیعه قدرت پاسخگویی به نیازهای تمام زمان ها را دارد، به این معنی كه با استفاده از احكام ثانویه، معضلات سیاسی و اجتماعی جامعه اسلامی حلّ و فصل می شود. آری، رهبر كبیر انقلاب اسلامی ایران پرورش یافته مكتب آیت الله حائری بود كه نظام سیاسی نوینی را طرح و سپس اجراء كرد و نقشی بس ژرف در تحوّلات سیاسی - اجتماعی ایران ایفاء نمود.



خاتمه : جمع بندی و نتیجه گیری



پژوهش حاضر در صدد پاسخگویی به این سؤال اصلی تحقیق می باشد كه تأثیر آیت الله حاج شیخ عبدالكریم حائری در تحوّلات سیاسی - اجتماعی معاصر ایران تا چه حد بوده است؟ در جواب، این فرضیّه را مطرح كردیم كه آیت الله حاج شیخ عبدالكریم حائری با احیای حوزه علمیه قم و تربیت شاگردانی مجتهد، نقش اساسی در تحولات سیاسی - اجتماعی ایران داشته است.



در راستای فرضیّه مزبور، برای روشن شدن جواب سؤال اصلی، سؤالهای فرعی مطرح گردید كه عبارت بودند: اوضاع سیاسی - اجتماعی ایران، در زمان آیت الله حائری چگونه بوده است؟ شیخ عبدالكریم حائری چه كسی بود و در تأسیس حوزه علمیه قم چه نقشی داشت؟ موضع گیری های شیخ در تحوّلات سیاسی - اجتماعی ایران چه بوده است؟ نقش شاگردان شیخ و به خصوص امام خمینی درتحوّلات سیاسی - اجتماعی ایران چه بوده است؟ اساتید شیخ چه كسانی بودند؟ شیخ چه آثاری از خود به جا گذاشته است؟



برای تبیین فرضیّه به همه سئوالات فرعی جواب دادیم و به این نتیجه رسیدیم كه علمای شیعه به خصوص از آغاز غیب كبری، نقش شایان توجّهی در بسط و گسترش و تعمیق مذهب شیعه ایفاء كرده اند و همواره مورد توجّه شیعیان بوده و از نفوذ و قدرت خود، نهایت استفاده را برای خدمت به اسلام و مسلمین نموده اند.



با روی كار آمدن صفویان كه برای اوّلین بار در سراسر ایران، مذهب تشیّع، به عنوان مذهب رسمی اعلام گردید، به طور طبیعی میدان فعالیّت برای علمای شیعه، آماده تر شد.



در تاریخ معاصر نیز تأثیرروحانیّت و موضع گیری های آنها در مسائل مختلف سیاسی - اجتماعی، بسیار حائز اهمیت و قابل توجّه و تأمّل می باشد.



مبنای رفتارشناسی علماء و روحانیّون را باید در آموزه های دینی آنها جستجو كرد. علماء بر اساس برداشت خود از كتاب و سنّت، در مورد مسائل و موضوعات مختلفِ سیاسی - اجتماعی، واكنش نشان می دهند؛ مثلاً یكی از دلایل مخالفت علما با نفوذ بیگانگان در كشورهای اسلامی، قاعده نفی سبیل است و همچنین علما بر اساس تكلیف، دست به اقدامات سیاسی - اجتماعی می زنند یعنی اگر احساس كنند كه مكلّف به دخالت در مسائل سیاسی و اجتماعی هستند، بی درنگ دخالت می كنند.



بنابراین، آیت الله حاج شیخ عبدالكریم حائری نیز، زمانی تكلیف خود را تحصیل می دانست و زمانی تدریس و زمانی، هم تدریس و هم قبول مرجعیّت و هم دخالت در مسائل سیاسی - اجتماعی. ایشان شخصیّتی بود دارای استقلال فكری و بینش روشن سیاسی و اجتماعی و همین مسأله موجب موفقیّت او در طول عمر پربركتش گردید. آیت الله حائری كه در مقام مرجعیّت و ریاست حوزه علمیه قم قرار داشت، اگر به حرفهای غیر واقع بینانه این و آن ترتیب اثر می داد و یا اگر دارای بینش روشن سیاسی واجتماعی نبود، یقیناً نمی توانست در زمان رضاشاه، حوزه علمیه قم را حفظ كند و یا منشأ خدمات اجتماعی فراوان گردد.



آیت الله حاج شیخ عبدالكریم حائری با تأسیس حوزه علمیه قم، توانست كار فرهنگی عمیقی را برای تقویت دین اسلام و مذهب تشیّع انجام دهد. ایشان به مدّت 15 سال در آن شرایط حسّاس و در دوران سیاه رضاخان، حوزه علمیه قم را با تحمّل مصائب و مشكلات فراوان اداره كرد.



حاج شیخ در مسائل اجتماعی نیز بسیار فعّال بود و آثار عمرانی و اجتماعی فراوانی را از خود به یادگار گذاشت كه به مهمّ ترین آنها اشاره می شود:



1- تأسیس اوّلین بیمارستان، در قم: در محل مسجداعظم فعلی كه در ضمن دارالاطعام و دارالمساكین هم بوده و سیّد الاطبّاء كهكی، در آنجا طبابت می كرده است.



2 - تأسیس بیمارستان سهامی قم.



3- تأسیس بیمارستان فاطمی قم.



4- تعمیر و بازسازی مدرسه دارالشّفاء



5- تعمیر مدرسه فیضیّه



6 - تأسیس كتابخانه مدرسه فیضیّه: اینكتابخانه در سال 1349 ه .ق مطابق با بیستم آبان 1309 ه.ش، به همت حاج شیخ تأسیس شد.



7- ایجاد قبرستان و غسّالخانه برای شهر قم: در زمان آیت الله مؤسّس، گورستان بزرگ قم، در جوار درب شمالی حرم حضرت معصومه قرار داشت و چهره نامطلوبی به بافت قدیمی شهر داده بود، لذا ایشان دستور داد، از ثلث مرحوم حاج ابراهیم تهرانی، قبرستان نو در كنار رودخانه، به علاوه یك غسّالخانه ایجاد شود.



8 - ایجاد دارالاطعام در قم: آیت الله حائری، پدر فقیران و سرپرست مساكین محسوب می شد و از آنان كه بی بضاعت یا عاجز بودند، دستگیری می كرد و سالی كه قیمت نان گران شد و فقراء از گرسنگی به سختی افتادند، دارالاطعامی درست كرده، فقیران را جمع آوری نمود و شب و روز، خوراك آنها را تأمین می كرد و از تلف شدن فقراء جلوگیری به عمل می آورد.



9- بنای سیل بند و سَدّ رودخانه قم.



10- احداث واحدهای مسكونی برای سیل زدگان شهر قم.



آثار عمرانی و اجتماعی آیت الله مؤسّس، نشانگر این واقعیت است كه ایشان همواره، به این كلام معصوم علیه السلام كه می فرماید:



«من اصبح و لم یهتمّ بامور المسلمین فلیس بمسلمٍ» اهتمام داشتند بنابراین ایشان خود را مكلّف به دخالت در مسائل و مشكلات اجتماعی می دانستند و با تمام توان سعی و كوشش می كردند تا گرهی از مشكلات مردم باز كنند یا مرهمی بر آلام آنان بگذارند و نشان دهند كه مرجعیّت شیعه، تافته جدا بافته ای از مردم نیست، بلكه پیوند عمیق و استواری با مردم دارد. عملكرد اجتماعی حاج شیخ، روشنفكری، كاردانی و مدیریّت ایشان را نشان می دهد. و نیز نشان می دهد كه مردم هم به ایشان اعتماد كامل و راسخی داشتند.



موضع گیری های سیاسی - اجتماعی آیت الله حائری نیز، هوشیاری، درایت و كیاست ایشان را نشان می دهد كه به مهمّ ترین آنها اشاره می شود:



1- آیت الله حائری و قضایای مشروطیت



با توجّه به این كه ایشان بسیار محتاط و دوراندیش بودند و قبل از اقدام به كاری به عواقب آن توجّه می كردند، لذا در قضیّه مشروطه دخالت نكردند و بی طرفی خود را حفظ نمودند و از طرفی چون؛ بیشتر متأثّر از استاد خود سیّد فشاركی بودند، بسیار احتیاط می كردند كه مبادا بی گناهی به قتل برسد و خونش به حساب او نوشته شود، به علاوه، ایشان بارها و بارها گفته بود كه: «من در مسائلی كه از كنه آن آگاهی ندارم، به هیچ وجه دخالت نمی كنم....».



2- آیةالله حائری و حمایت از مردم در برابر حاكمان وقت



حاج شیخ، به عنوان مؤسّس و رئیس حوزه علمیه قم و به عنوان بزرگترین مرجع تقلید ایران، نقش واسطه را بین حكومت و مردم ایفاء می كردند و از نفوذ و قدرت خود، برای حمایت از مردم مظلوم و ستمدیده نهایت استفاده را می نمودند.



3- مواضع آیت الله حائری در قبال علمای تبعیدی و جمهوری بازی رضاخان



مجتهدان برجسته ای مانند آیات عظام، شیخ مهدی خالصی، سیّد ابوالحسن اصفهانی، میرزا محمّدحسن نائینی،سیّد علی شهرستانی و سیّد عبدالحسین حجّت به دلیل اعتراضشان به حضور انگلستان در عراق و مواضع ناصحیح ملك فیصل پادشاه عراق در چهارم محرم 1342ه.ق از عراق به ایران تبعید شدند.



آیت الله حائری مقدم علمای تبعیدی را گرامی داشت و برای احترام آنها، مباحثه و تدریس خود را تعطیل و به آنان واگذاركرد. همزمان با تبعید این علمای بزرگ مذهبی به ایران، قضیّه جمهوری بازی رضاخان مطرح شد. در یكی از گردهمایی های سرّی كه با حضور آیات عظام نائینی، اصفهانی و حائری تشكیل گردید،علما درباره جمهوری خواهی رضاخان مشورت كردند و سرانجام تصمیم گرفتند كه وی را قانع نمایند كه از جمهوری خواهیصرف نظر كند.



امّا جریانها و رویدادها چنان به زیان رضاخان سیر كرد كه نه تنها علما مجبور نشدند، وی را از مسأله جمهوری خواهی منصرف كنند، بلكه نامبرده خود ناچار شد كه از علما بخواهد تا در خواباندن سر و صدای جمهوری گری به او كمك نمایند.



بعد از ملاقات رضاخان با آیات عظام نائینی، اصفهانی و حائری، علمای مذكور تلگرافی به علمای تهران ارسال نمودند و انصراف رضاخان از مسأله جمهوری گری را به اطلاع آنان رساندند.



در تحلیل موضع گیری آیت الله حائری در قبال مسأله جمهوری بازی رضاخان باید گفت كه ایشان با درایت تمام، مخالف جمهوری گری رضاخان بود. هر چند كه حوادث بعدی به گونه ای پیش رفت كه رضاخان، رضا شاه شد.



4- موضع گیری آیت الله حائری در قضیّه شیخ محمدتقی بافقی



شیخ محمّد تقی بافقی به خاطر اعتراض به خانواده رضاخان كه در حرم حضرت معصومه علیها السلام بدون حجاب كامل نشسته بودند، مورد ضرب و شتم رضاخان واقع شد و پس از انتقال به تهران، زندانی شد، در نتیجه این برخورد ناشایست رضاخان با این روحانی جلیل القدر، مردم قم، طلّاب و روحانیون و نیز زوّار آستانه مقدسه به شدّت خشمگین شدند و جوّ قم بسیار ملتهب و آماده انفجار و شورش بود.



امّا حاج شیخ با حكمت و تدبیر، آب سردی روی آتش ریخت و اوضاع را آرام كرد و حكم شرعی زیر، را صادر نمود: «صحبت و مذاكره در اطراف قضیّه اتّفاقیّه مربوط به شیخ محمدتقی بر خلاف شرع انور و مطلقاً حرام است.»



شیخ محمدتقی بافقی را نیز همچنان در حبس نگه داشتند تا این كه بعد از 5 ماه، آیت الله حائری خواستار آزادی وی از زندان شد، آیت الله بافقی ظاهراً آزاد ولی طبق دستور از مراجعت به قم ممنوع گردید. لذا در حرم حضرت عبدالعظیم تحت نظر قرار گرفت.



آری، حاج شیخ، شمّ سیاسی عجیبی داشت و هرگز بهانه ای به دست رضاخان قلدر نداد كه او بتواند حوزه علمیه قم را، مورد تاخت و تاز قرار دهد و مركز فقه و فقاهت را از بین ببرد.



5- موضع آیت الله حائری در جریان قیام حاج آقا نورالله اصفهانی



آیت الله حائری، از شركت مستقیم در این حركت خودداری ورزید و به ظاهر خود را بی طرف نشان داد. ایشان با هوشیاری تمام، در واقع به حمایت از قیام حاج آقا نورالله برخاسته بود، زیرا اگر وی چراغ سبز نشان نمی دادند، علما و طلّاب حوزه علمیه قم به این قیام نمی پیوستند. لكن شخصاً اظهار بی طرفی می نمود و در جلسات علمای مهاجر شركت نمی كرد و «تمارض» می نمود. چون نیازی به حضور خویش در جلسات و مجالس مهاجران نمی دید بلكه، هوشمندی اقتضاء می نمود كه برای حفظ حوزه، در صورت شكست احتمالی نهضت، خود را از معركه دور نگه دارد و چنین نیز كرد. پهلوی اوّل نیز، همین مقدار كه آیت الله حائری در جلسات شركت نكرده، مایه خشنودی خویش قرار داد و بعدها كه همه حوزهای علمیه مهمّ ایران، مانند حوزه های علمیه مشهد، اصفهان، تبریز، تهران و دیگر شهرها را تضعیف كرد، به آن شدت، متعَرّض حوزه علمیه قم نشد.



آری، استقلال فكری آیت الله حائری و برخورد منطقی و عقلایی او با این قضیّه، موجب شد كه دستگاه حاكمه آن زمان بهانه ای برای اضمحلال حوزه علمیه قم و ریشه كن كردن این شجره طیّبه الهی نداشته باشد. متانت و وقار حاج شیخ، رضاخان چموش را هم رام كرده بود و از سفّاكی او كاسته بود.



6- عدم دخالت آیت الله حائری در جریان تبعید آیت الله مدرّس



با توجّه به این كه حاج شیخ، یقین داشتند كه وساطت و میانجی گری وی تأثیری در تصمیم رضاخان نخواهد گذاشت، لذا برای استخلاص آیت الله مدرّس هیچ گونه تلاشی نكردند، زیرا رضاشاه از مدرّس می ترسیده است و در نتیجه به هیچ وجه حاضر نبود كه مدرّس در تهران آزادانه زندگی كند و به همین جهت، او را به منطقه دور دستی مثل خواف تبعید كرد. آیت الله حائری همیشه به داد مظلومان می رسید، همچنان كه با وساطت وی، شیخ محمّدتقی بافقی از زندان آزاد شد، ولی مدرّس بیشتر از آیت الله بافقی برای رضاشاه خطر محسوب می شد، به همین جهت اگر تمام علما هم وساطت می كردند، رضاشاه آیت الله مدرّس را آزاد نمی نمود.



از سوی دیگر، آیت الله حائری، به صورت اعتراض و قهرآمیز هم صلاح نمی دانست كه با پهلوی اوّل، روبه رو شود، زیرا حفظ حوزه علمیه قم برای او اصل بود و بقیّه امور به اندازه حفظ این حوزه برای ایشان اهمیت نداشت. لذا وی از حوزه علمیه قم به عنوان مركزی، برای مبارزه عمیق فرهنگی با رضاخان استفاده می كرد.



كار فرهنگی حاج شیخ، به كار فرهنگی دوران امام صادق و امام باقرعلیهم السلام شباهت زیادی داشت كه این دو بزرگوار تمام همّت خود را برای تشكیل حوزه درسی و تربیت شاگرد صرف كردند، گویا آیت الله حائری از این دو امام همام الهام گرفته بود كه تكلیف او این است كه مجتهد و عالم پرورش دهد و وی به نیاز زمانه پاسخ مناسب داد و رسالت تاریخی خود را به خوبی ایفاء كرد.



7- عكس العمل حاج شیخ در قبال مسأله تغییر لباس روحانیّون و گرفتن امتحان از طلّاب



بنابه سندی، امتحاناتی كه از سوی وزارت معارف، جهت طلّاب قم برگزار می شد، به دستور آیت الله حائری تعطیل شد. ایشان صراحتاً به رئیس وزارت معارف و شهربانی، گفتند: «وزارت معارف به هیچ وجه حق دخالت در وظایف او را ندارد و اگر لازم بداند، خود به طلّاب برنامه می دهد و از آنها امتحان می گیرد» و حتّی زمانی كه رئیس وزارت معارف، نظر حاج شیخ را در مورد اصلاح امتحانات، جویا شد، وی مجدداً بر عدم مداخله وزارت معارف در امور طلّاب تأكید كرد. سرانجام، پس از مذاكره های متعدّد و تأمین نظرات آیت الله حائری، ایشان با برگزاری امتحانات موافقت نمود.



حاج شیخ نسبت به برگزاری امتحانات نهایی طلّاب در تهران به وسیله وزارت معارف، اعتراض نمودند و در نتیجه ریاست وزراء مجبور شد كه به وزارت معارف دستور دهد كه امتحانات را در قم برگزار كنند. آیت الله حائری برای مقابله با معضل جواز عمامه، شخصاً برای عدّه ای اجازه كتبی اجتهاد و رسیدگی به امور شرعی را صادر نمود و در پی این اقدام، فرماندار قم، از وزارت داخله، كسب تكلیف كرد كه آیا برای كسانی كه حاج شیخ، اجازه اجتهاد و رسیدگی به امور شرعی را صادر كرده، جواز مخصوص وزارت معارف را صادر نمایند یا خیر؟ جواب وزارت داخله و محمود جم، نشان دهنده این واقعیت است كه دولت مجبور به قبول و تمكین آیت الله حائری در صدور جوازها گردیده است. این شیوه برخورد باعث گردید كه بعضی از نقشه ها و طرح های پهلوی اوّل، با تمام كوشش هایی كه در جهت تحدید روحانیّت از طریق گرفتن امتحان و صدور جواز عمامه می كرد، با مشكل مواجه شود.



آیت الله مؤسّس، تلاش زیادی نمود تا برای طلّابی كه امتحان داده و استحقاق گرفتن جواز را داشته اند، هر چه سریعتر جواز صادر شود، امّا ظاهراً حكومت رضاشاه در این زمینه كار شكنی كرده و طلّابی را كه استحقاق گرفتن جواز را داشتند، مدّتها معطّل می گذاشت. بنابراین آیت الله حائری نسبت به این مسأله به گونه ای واكنش نشان داد كه متصدّیان امور، مجبور به تسریع كار شدند.



قضیّه امتحان گرفتن از طلّاب و صدور جواز لباس به واسطه وزارت معارف، نشانگر این واقعیت است كه استقلال حوزه علمیّه قم كاملاً خدشه دار شده بود و آیت الله حائری با تمام همّتی كه به خرج می دادند، نمی توانستند دست رضاخان را به طور كامل از سر روحانیّت و حوزه علمیه قم كوتاه كنند امّا با جدیّت و تلاش و دلسوزی ایشان حوزه علمیه قم، منحل نشد و مظلومانه تمام این فشارها را تحمّل كردند. حاج شیخ، خون دلهای زیادی را به خاطر حفظ این حوزه، خوردند. عظمت ایشان در این است كه در مقابل این فشارها، سنگر حوزه علمیه قم را خالی نگذاشتند و به روحانیون، طلّاب و شاگردان روحیّه و امید می دادند و مثل شمع سوختند تا نور هدایت برای همیشه به خاموشی نگراید. وی به اهمیّت كارش واقف بود و به همین دلیل عمر شریف خود را صرف علوم آل محمدصلی الله علیه وآله كرد و لحظه ای از هدایت مردم غافل نشد.



8 - واكنش آیت الله حائری نسبت به طرح دولت در مسأله اوقاف



حاج شیخ، در مورد صرف وجوه مجهول المصرف برای افتتاح مدارس جدید و تربیت آموزگار موافقت كردند، ولی درباره آن مقدار كه صاحب موقوفه صریحاً وصیّت كرده بود، مخالفت نمودند.



9- نگرانی حاج شیخ نسبت به توطئه مهاجرت یهودیان به فلسطین



بعضی از علمای قم و در رأس آنان، آیت الله حائری به پهلوی اوّل تلگراف زدند و از دولت ایران كه در مورد فلسطین، سكوت كامل اختیار كرده بود، خواستند كه به حمایت از مردم فلسطین برخاسته، اقداماتی به عمل آورد.



آیت الله سیّد محمّد بهبهانی هم تلگرافی در تأیید مطلب آیت الله حائری ارسال و از رضاشاه تقاضا نمود كه این تلگراف در جراید، منتشر شود، امّا وی با انتشار این تلگراف در جراید مخالفت كرد.



آیت الله حائری به مسائل سیاسی جهان اسلام و سرنوشت مسلمانان، توجّه عمیقی داشت و انگلیس را امّ الفساد عصر می دانست. این توجّه نشانگر هوش سیاسی ایشانمی باشد.



10- عكس العمل آیت الله حائری در قبال مسأله كشف حجاب



ایشان در این قضیّه تا آن جا كه توانستند، اقدام كردند یعنی هم به رگهای گردنش اشاره نمودند و گفتند كه تا پای جان باید ایستاد و هم به رضا شاه، تلگراف ارسال كردند و نارضایتی خویش را به اطّلاع وی رساندند و وقتی كه جواب تندی از طرف رضاخان دریافت كرد، تكلیف خود را تمام شده یافت، زیرا اگر باز هم مخالفت می كرد و با رضاشاه به مبارزه بر می خاست، قطعاً با واكنش شدید وی مواجه می شد و حوزه علمیه قم نیز نابود می گشت. حاج شیخ، متوجّه این قضیّه بود كه خواصّ و عوام، آماده جانفشانی نیستند، بنابراین بدون پشتوانه مردمی هم، نمی توانست به مخالفت خود ادامه دهد.



توفیقاتی كه نصیب آیت الله حائری گردید، ناشی از خصوصیات برجسته ای بود كه در ایشان، وجود داشت، خصوصیاتی مانند مدیریت، قدرت علمی و اجتهادی، قناعت پیشگی و ساده زیستی و بسیاری از ویژگیهای دیگر كه همگی در راه رسیدن به مقصد، ایشان را یاری رساند. ذكر این نكته نیز خالی از فایده نمی باشد كه استادان بزرگی كه حاج شیخ داشته اند، در روح و روان او تأثیر عمیقی گذاشتند. پاكی، تواضع، فروتنی، ایثارگری، مشعل داری علم و دانش و غیره، متأثّر از تعلیمات اساتیدی بود كه وی سالها از محضر علمی و مكتب اخلاقی شان، مستفیض بوده است.



آیت الله حائری در دل های مردم جای داشت و درست در زمانی كه به كار فرهنگی مشغول بود، به امور مردم هم رسیدگی می كرد و در حوادث زمانه تكیه گاه و ملجأ مردم بود و اغلب آنان را از گزند مظالم عوامل حكومت رضاشاه، مصون می داشت.



ایشان كه بزرگترین مرجع تقلید ایرانیان و رئیس حوزه علمیه قم بود، نقش واسطه را بین حكومت و مردم ایفا می كرد و از نفوذ و قدرت خود، نهایت استفاده را برای حمایت از مردم مظلوم و ستمدیده می نمود. وی پرورش یافته مكتب امام جعفر صادق علیه السلام بود و از معصومین علیهم السلام آموخته بود كه نباید در قبال مردم بی تفاوت نشست و كاری به كار جامعه نداشت، بلكه از منظر مكتب تشیّع «عبادت، بجز خدمت خلق نیست» او از معصومین علیهم السلام آموخته بود كه «یاور ستمدیدگان و دشمن ستمگران باشید.»



آیت الله حائری با صبر و بردباری و با كفایت و درایت كار فرهنگی خود را انجام داد و شاگردانی مجتهد تربیت كرد كه توانستند در تحوّلات سیاسی - اجتماعی ایران آثار مهمی بر جای گذارند كه از جمله آنها امام خمینی بود كه توانست رهبری انقلاب اسلامی ایران را تا پیروزی كامل عهده دار شود. بنابراین در جریان انقلاب اسلامی، حوزه علمیه قم یكی از عوامل اصلی انقلاب محسوب می گردد. زیرا رهبری این انقلاب، یعنی امام از شاگردان و پرورش یافتگان حوزه علمیه قم بود كه به همّت آیت الله حائری تأسیس شده بود.



آیت الله حائری و تحولات سیاسی، اجتماعی دوران معاصر



منابع و مآخذ



1 - آبراهامیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمدگل محمدی، محمدابراهیم فتاحی ولی لایی، چ پنجم، تهران، نشرنی، 1379.



2 - آرون، ریمون، مراحل اساسی سیر اندیشه در جامعه شناسی، ترجمه دكتر باقر پرهام، چ چهارم، تهران، شركت انتشارات علمی و فرهنگی، 1377.



3 - آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن، طبقات اعلام الشیعه، قسم سوم از جزء اوّل و هونقباء البشر فی القرن الرّابع عشر، چ اوّل، نجف، مطبعة الآداب، 1381 ه.ق.



4 - آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج 4 و 8، قم، مؤسسه اسماعیلیان.



5 - آقا شیخ محمد، مریم، نوری نشاط، سعید، گلزار مشاهیر، زندگینامه درگذشتگان مشاهیر ایران (1358 -1376)، چ اوّل، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی ایران با همكاری نشر برگ زیتون، 1377.



6 - آیتی، عبدالحسین، تاریخ یزد، چ اوّل، یزد، چاپخانه گلبهار، 1317.



7 - ازغندی، دكتر علیرضا، ناكارآمدی نخبگان سیاسی ایران بین دو انقلاب، چ اوّل، تهران، نشر قومس، 1376.



8 - امام خمینی،دیوان امام، چاپ اوّل، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1372.



9 - امام خمینی، صحیفه نور، ج اوّل، چ اوّل، تهران، انتشارات شركت سهامی چاپخانه وزارت ارشاد اسلامی، 1361.



10 - امین، سیّدمحسن، اعیان الشیعه، ج 8، چ اوّل (؟)، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1403 ه.ق.



11 - انصاری، حمید، حدیث بیداری (نگاهی به زندگینامه آرمانی، علمی و سیاسی امام خمینی)، چ سوّم، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1374.



12 - انصاری قمی، ناصرالّدین، آیت الله گلپایگانی، فروغ فقاهت، چ اوّل، قم، مركز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، 1373.



13 - انصاری، مهدی، شیخ فضل الله نوری و مشروطیت، چ اوّل، تهران، مؤسسه انتشارات امیركبیر، 1369.



14 - با تامور، تی. بی، نخبگان و جامعه، ترجمه علیرضا طیّب ، چ اوّل، تهران، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، 1369.



15 - بُدَلا، سیّدحسین، هفتاد سال خاطره، چ اوّل، تهران، انتشارات مركز اسناد انقلاب اسلامی، 1378.



16 - بصیرت منش، حمید، علما و رژیم رضاشاه، چ اوّل: تهران، مؤسسه چاپ و نشر عروج، 1376.



17 - جمعی از پژوهشگران حوزه علمیه قم، گلشن ابرار، ج دوم، چ اوّل، قم، نشر معروف 1379.



18 - حائری، عبدالهادی، تشیّع و مشروطیّت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق، چ دوم، تهران، مؤسسه انتشارات امیركبیر، 1364.



19 - حسن زاده، سیّد مجید، شیخ فضل الله نوری در ظلمت مشروطه، چ اوّل، قم، مركز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، 1374.



20 - حسینی، سیّد نعمت الله، جلوه های حسینی در سیمای خمینی، چ اوّل، قم، انتشارات معصومی، 1378.



21 - حسینی، سیّد نعمت الله، مردان علم در میدان عمل، ج 6، چ اوّل، قم، ناشر: (مؤلف)، 1375.



22 - حكیمی، محمدرضا، بیدارگران اقالیم قبله، چ اوّل، قم، مركز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم،1362.



23 - دوانی، علی، امام خمینی، در آئینه خاطره ها، چ اوّل، تهران، نشر مطهّر، 1373.



24 - دوانی، علی، نهضت روحانیون ایران، ج اوّل و سوم، چ دوم، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامی، 1377.



25 - دوانی، علی، نهضت روحانیون ایران، ج دوم، چ اوّل، تهران، بنیاد فرهنگی امام رضاعلیه السلام، بی تا.



26 - رازی، محمدشریف، آثار الحجة یا تاریخ و دایرةالمعارف حوزه علمیه قم، ج اوّل، چ اول، قم، كتابفروشی برقعی، 1332.



27 - رازی، محمدشریف، گنجینه دانشنمدان، ج اوّل و دوم، چ اوّل، تهران، چاپ اسلامیّه، 1352.



28 - رجبی، محمدحسن، زندگینامه سیاسی امام خمینی، چ اوّل، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1369.



29 - رزم آسا، اسماعیل، قضاوت تاریخ، چ اوّل، تهران، نشر علم، 1377.



30 - رستمی، فرهاد، پهلوی ها (خاندان پهلوی به روایت اسناد)، ج اوّل، (رضاشاه)، چ اول، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران بنیاد مستضعفان و جانبازان، 1378.



31 - روحانی (زیارتی)، سیّد حمید، بررسی تحلیلی از نهضت امام خمینی، ج اوّل، چ یازدهم، تهران، انتشارات راه امام، 1360.



32 - روزنامه رسالت، ش، 2578، پنج شنبه، ده آذر 1373.



33 - ریحان یزدی، سیّدعلیرضا، آینه دانشوران، (باهتمام ناصر باقری بیدهندی)، چ سوم، (با تعلیقات و اضافات)، قم، انتشارات كتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، 1372.



34 - زرین كوب، عبدالحسین، تاریخ در ترازو، چاپ دوم، تهران، مؤسسه انتشارات امیر كبیر، 1362.



35 - سبحانی، جعفر، فلسفه تاریخ و نیروی محرك آن، چ اوّل، قم، مؤسسه مكتب اسلام، 1376.



36 - ستوده، امیررضا، پابه پای آفتاب، ج اوّل، چ اوّل، تهران، نشر پنجره 1373.



37 - شكوری، ابوالفضل، ~ مرجع دور اندیش و صبور آیت الله حائری مؤسس حوزه علمیه قم {، فصلنامه یاد، شماره 17، سال پنجم، زمستان 1368.



38 - صدرایی خویی، علی، با همكاری حافظیان، ابوالفضل، آیت الله اراكی (یك قرن وارستگی)، چ اوّل، قم، مركز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، 1374.



39 - صدر، محسن، خاطرات صدر الاشراف، چ اوّل، تهران، انتشارات وحید، 1364.



40 - طلوعی، محمود، پدر و پسر (ناگفته ها از زندگی و روزگار پهلوی ها)، چ اوّل، تهران، نشر علم، 1372، (و چاپ چهارم، 1373 (؟) و چاپ ششم، 1376).



41 - طلوعی، محمود، داستان انقلاب، چ پنجم، تهران، نشر علم، 1375.



42 - عاقلی، دكتر باقر، تیمور تاش در صحنه سیاست ایران، چ دوم، تهران، سازمان انتشارات جاویدان، 1372.



43 - عاقلی، دكتر باقر، رضاشاه و قشون متّحدالشكل، چ اوّل، تهران، نشر نامك، 1377.



44 - عاقلی، دكتر باقر، روزشمار تاریخ ایران از مشروطه تا انقلاب اسلامی، ج اوّل، چ چهارم، تهران، نشر گفتار، 1376.



45 - عاقلی، دكتر باقر، نخست وزیران ایران، چ اوّل، تهران، سازمان انتشارات جاویدان، 1370.



46 - عباس زاده، سعید، شیخ عبدالكریم حائری، نگهبان بیدار، چ دوم، قم، مركز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، 1377.



47 - عبدالرحیم، عقیقی بخشایشی، فقهای نامدار شیعه، چ اوّل، قم، كتابخانه آیت الله العظمی مرعشی نجفی (ناشر)، 1405. و چاپ سوم، قم، دفتر نشر نوید اسلام، 1376.



48 - عقیقی بخشایشی، عبدالرحیم، یكصد سال مبارزه روحانیت مترقّی از میرزای شیرازی تاامام خمینی، ج سوم، چ اوّل، قم، دفتر نشر نوید اسلام، 1359.



49 - غنی، سیروس، ایران: برآمدن رضاخان، برافتادن قاجار و نقش انگلیسیها، ترجمه حسن كامشاد، چ دوم، تهران، انتشارات نیلوفر، 1378.



50 - فرّخ، سیّد مهدی (معتصم السلطنه)، خاطرات سیاسی فرّخ، باهتمام و تحریر پرویز لوشایی، ج اوّل، چ اوّل، تهران، انتشارات امیركبیر، 1347.



51 - فردوسی پور، اسماعیل، همگام با خورشید، چ اوّل، قم، مجتمع فرهنگی اجتماعی امام خمینی(س) فردوس، 1372.



52 - فیاضی، عمادالدین، حاج شیخ عبدالكریم حائری، چ اوّل، تهران، انتشارات مركز اسناد انقلاب اسلامی، 1378.



53 - قدسی، حسن اعظام (اعظام الوزاره)، خاطرات من یا روشن شدن تاریخ صدساله، ج دوم، چ اوّل، تهران، انتشارات ابوریحان، 1349.



54 - قمی، شیخ عباس، فوائد الرّضویّه فی احوال علماء المذهب الجعفرّیه، چ اوّل، قم، (؟)، 1367ه.ق.



55 - كاتوزیان، دكتر محمدعلی همایون، اقتصاد سیاسی ایران از مشروطیت تا پایان سلسله پهلوی، ترجمه محمدرضا نفیسی و كامبیز عزیزی، چ ششم، تهران، نشر مركز، 1377.



56 - كدی، نیكی آر، ریشه های انقلاب ایران، ترجمه دكتر عبدالرحیم گواهی، چ دوم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1375.



57 - كریمی جهرمی، علی، آیت الله مؤسس، چ اوّل، قم، دارالحكمة، 1372.



58 - كفایی، عبدالحسین مجید، مرگی در نور، چ اوّل، تهران، كتابفروشی زوّار، 1359.



59 - لك زایی، نجف، میراحمدی، منصور، زمینه های انقلاب اسلامی ایران، چ اوّل قم، مؤسسه فرهنگی انتشاراتی ائمه علیهم السلام، 1377.



60 - متولّی، علیرضا، شهاب سبز (حكایت زندگی امام روح الله موسوی خمینی(س)، چ اول، تهران، كتابهای قاصدك (ناشر)، 1379.



61 - مجلّه یاد، ش 14، سال چهارم، بهار 1368.



62 - مختاری، رضا، سیمای فرزانگان، ج سوم، چ هشتم، قم، مركز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، 1374 و چاپ سوم، 1369.



63 - مدرّس (تبریزی خیابانی)، محمدعلی، ریحانةالادب، ج اوّل، چ دوم(؟)، تبریز (؟)، چاپخانه سعدی (ناشر).



64 - مدرّس (تبریزی خیابانی)، محمدعلی، ریحانةالادب، ج 4، چ اوّل، تبریز(؟)، چاپخانه شركت سهامی طبع كتاب (ناشر)، 1331.



65 - مدرّس (تبریزی خیابانی)، محمدعلی، ریحانةالادب، ج 6، چ سوم، تبریز، كتابفروشی خیّام (ناشر)، 1369.



66 - مدنی، دكتر سیّد جلال الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج اوّل، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1361.



67 - مركز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، شهید آیت الله سیّد حسن مدرّس به روایت اسناد، زنده تاریخ، چ اوّل، تهران، همان مركز(ناشر)، 1378.



68 - مركز فرهنگی تربیتی نور ولایت، روزها و رویدادها، چ چهارم، قم، انتشارات پیام مهدی(عج)، 1379.



69 - مكّی، حسین، تاریخ بیست ساله ایران، ج پنجم، چ چهارم، تهران، انتشارات علمی، 1374، و ج 4، چ اوّل، تهران، نشر «ناشر»، 1361.



70 - منظور الاجداد، سیّد محمدحسین، مرجعیت در عرصه اجتماع و سیاست، چ اوّل، تهران، انتشارات شیرازه، 1379.



71 - موسوی (اصفهانی كاظمی)، سیّدمحمدمهدی، احسن الودیعه فی تراجم مشاهیر مجتهدی الشیعه، جزء دوم، چ دوم، نجف، منشورات المطبعة الحیدریّه، 1388ه.ق.



72 - هوگ، سیدنی، قهرمان در تاریخ، ترجمه خلیل ملكی، چ دوم، تهران، انتشارات رواق، 1357.



73 - هیأت نویسندگان دفتر عقیدتی سیاسی فرماندهی معظّم كل قوا، روزها و رویدادها، ج اوّل، چ دوم، تهران، نشر رامین، 1377.





1) محمدحسن رجبي، زندگينامه سياسي امام خميني، چاپ اوّل، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1369، ص 3.

2) سيّد حميد روحاني (زيارتي)، بررسي و تحليلي از نهضت امام خميني، ج اوّل، چاپ يازدهم، تهران، انتشارات راه امام، 1360، ص 26.

3) اميررضا ستوده، پابه پاي آفتاب، ج اوّل، چاپ اوّل، تهران،نشر پنجره،1373، ص 29.

4) حميد انصاري، حديث بيداري (نگاهي به زندگينامه آرماني، علمي و سياسي امام خميني)، چاپ سوم، تهران، مؤسسه تنظيم و نشرآثار امام خميني، 1374، صص 16 و 17و 18.

5) علي دواني، امام خميني در آئينه خاطره ها، چاپ اوّل، تهران، نشر مطهّر، 1373، صص 14 و 15.

6) عليرضا متولّي، شهاب سبز (حكايت زندگي امام روح الله موسوي خميني(س))، چاپ اوّل، تهران، كتابهاي قاصدك، 1379، صص 35، 36.

7) اميررضا ستوده، پيشين، ص 30.

8) حميد انصاري، پيشين، صص 37 و 38.

9) سيّدحميد روحاني، (زيارتي)، پيشين، صص 149 و 150.

10) محمدحسن رجبي، پيشين، ص 196.

11) همان، ص 241.

12) اسماعيل فردوسي پور، همگام با خورشيد، چاپ اوّل، قم، مجتمع فرهنگي اجتماعي امام خميني(س) فردوس، 1372، ص 61.

13) سيدحميد روحاني (زيارتي)، پيشين، ص 222.

14) حميد انصاري، پيشين، ص 42.

15) گلشن ابرار، ج دوم، پيشين، ص 921.

16) علي دواني، نهضت روحانيون ايران، ج سوم، چاپ دوم، تهران، انتشارات مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1377، ص 255.

17) سيّد حميد روحاني (زيارتي)، پيشين، ص 269.

18) اسماعيل فردوسي پور، پيشين، ص 62.

19) حميد انصاري، پيشين، صص 43 و 44.

20) سيّد نعمت الله حسيني، جلوه هاي حسيني در سيماي خميني، چاپ اوّل، قم، انتشارات معصومي، 1378، صص 309 و 310.

21) هيأت نويسندگان دفتر عقيدتي سياسي فرماندهي معظم كلّ قوا، روزها و رويدادها، ج اوّل، چاپ دوم، تهران، نشر رامين، 1377، ص 447.

22) مركز فرهنگي تربيتي نور ولايت، روزها و رويدادها، چاپ چهارم، قم، انتشارات پيام مهدي(عج)، 1379.ص 154.

23) گلشن ابرار، ج 2، پيشين، صص 923 و 924.

24) سيّدحميد روحاني، (زيارتي)، پيشين، صص 574و 576.

25) حميد انصاري، پيشين، صص 58 و 59.

26) نجف لك زايي، منصور ميراحمدي، پيشين، صص 163و 164.

27) گلشن ابرار، ج دوم، پيشين، ص 926.

28) محمدحسن رجبي، پيشين، ص 279.

29) حميد انصاري، پيشين، صص 68 - 71.

30) همان، صص 80 و 81.

31) گلشن ابرار، ج دوم، پيشين، صص 929و 930.

32) روزها و رويدادها، پيشين، صص 337-339.

33) حميد انصاري، پيشين، صص 106 تا 110.